پیش‌بینی رگبار باران در نقاط مختلف کشور | افزایش دما تا دوشنبه (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) همه‌چیز درباره گروگان‌گیری در پالادیوم + جزئیات و عکس پیش‌بینی وقوع رگبار و رعد و برق در خراسان رضوی طی روز‌های آینده (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) بازداشت ۲ اخاذ مامورنما در مشهد ثبت بیش از ۳۰ میلی‌متر بارندگی در ۵ شهر خراسان رضوی (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) گرفتار شدن خودرو به همراه ۴ سرنشین داخل سیلاب در حاشیه شهر مشهد (۲۰ اردیبهشت) قطع برق محله سیدی مشهد با سقوط داربست روی شبکه ۲۰ هزار ولتی| نقص برطرف شد کلات با ۵۷ میلی متر بارندگی رکورددار بارش در خراسان رضوی شد کودک ۱۰ ساله چطور قاتل شد؟ | چرا کودکان نباید فیلم ترسناک تماشا کنند؟ اعترافات تکان دهنده دختر ۱۰ ساله تهرانی درباره قتل دوستش| آدمکشی را ار فیلم‌های ترسناک یاد گرفتم بارندگی و سیلاب موجب انسداد موقت محور‌های مواصلاتی خراسان رضوی شد(۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) گروگانگیری یک زن و دخترش مقابل مجتمع پالادیوم+تصاویر راه ارتباطی ۲۰ روستای کلات خراسان رضوی بر اثر سیل قطع شد ۳۶ مصدوم در تصادف زنجیره‌ای در جاده نیشابور (۲۰ اردیبهشت) مسدود شدن ۶ جاده در خراسان رضوی بر اثر ریزش کوه و سیلاب هدیه روز دختر چی بخریم؟ دستگیری ۱۴ سرشبکه یک شرکت هرمی در مشهد عوامل ابتلا به حساسیت فصلی چیست؟ | راه‌هایی برای کاهش علائم آلرژی
سرخط خبرها

زندگى درحال زنگ زدن است

  • کد خبر: ۷۱۴۱۲
  • ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۰
زندگى درحال زنگ زدن است
فریدون صدیقى - استاد روزنامه نگاری

باد و باران بهارى و بوران زمستان نیست، طوفان چهار فصل است که بیشتر از گاه وبیگاه بى‌خبر مى‌آید و پهنه گسترده‌اى از مکان و ما را مى‌پوشاند و مردمان معصوم را خاکسترپوش مى‌کند، تاجایى‌که دیدن را دشوار و نفس کشیدن را تا آستانه گریز و فرار از خفگى، آزرده مى‌کند.


آنچه تنوره مى‌کشد، نامش گردوغبار سنگین و سهمگین است که به‌جاى مه و باران، زندگى را تیره‌وتار مى‌کند، از بس که باران، نادر و خاک، فرسوده شده است.


آیا زمینى که صاحب ندارد یعنى فاقد مدیریت و پالایش آب است، پودر و پوک مى‌شود که با نرمه بادى، آسمان پنهان و زمینیان خاکسترنشین مى‌شوند؟ آیا زمین یتیم شده است، چون لم‌یزرع است، حتى بى‌خار و بوته‌اى که خبر از حباب زنده بودن بدهد؟


خوردن سالانه ٧٠٠هزار تن گردوغبار توسط جمعیت کمتر از یک‌میلیون نفرى خراسان‌جنوبى، حکایت از خطر زنگ‌زدگى زندگى در این بخش از میهن عزیز و ارجمند ما دارد. فرسودگى تدریجى زمین از غیبت آب است، نه آلودگى آب آن‌گونه که سهراب سپهرى مى‌گوید.


راست این است که مدت‌هاست قدر آب را کم‌وبیش یافته و دانسته‌ایم، از همان وقت‌هایى که قنات‌ها یکى‌یکى خشک شدند و عمق چاه‌ها از ۱۰۰ و ۱۵۰ متر پایین‌تر رفت، باغ‌ها بى‌ثمر و مزارع خشک شدند و جوى‌ها از رفتن بازماندند و کوزه‌ها بى‌آب از چشمه برگشتند.


پس غفلتى اگر هست که موجب رنجش سفره‌هاى زمینى مى‌شود، از ناچارى است؛ مشتى آب براى خوردن، همین!


وقتى آب غایب و گردوغبار حاضر است، نگفته پیداست که مردمان محترم و صبور و قانع نهبندان، خوسف، سربیشه و حتى بالادستى‌هاى خراسان‌جنوبى مثل قائنات و بیرجند هم مثل مردمان سیستان‌وبلوچستان و خوزستان به‌تدریج مستاصل می‌شوند.


آیا حالا که رئیس‌جمهور برگزیده هم مثل رئیس مجلس، خراسانى است، باید بیشتر امیدوار بود که آب از سرچشمه گل‌آلود نشود و خراسانى‌ها به‌ویژه خراسان‌جنوبى‌ها از نعمت زندگى بهتر بهره‌مند شوند، چنان رئیس‌جمهور‌های پیشین مثل هاشمى، احمدى‌نژاد و روحانى که لطفتشان موجب خرسندى روزگار موطنشان شد.


باید یادتان باشد که خراسان‌جنوبى در سال‌هاى دور و به وقت بهره‌مند بودن از آب کافى چه حال‌وروز خوبى داشت. طبس پیش از زلزله سال ۱۳۵۶، عجب شهر زیبا، مفرح و دلبرى بود. انبوهى از درختان مثمر از پرتقال و نارنگى تا خرما در دو سوى خیابان اصلى شهر، خرسند و خرامان هوا را دلپذیر مى‌کردند. باغ فردوس و پلیکان‌هایش، ارگ قدیمى شهر و آسیدعلى‌میرزا که الفباى فارسى را با بیان دلنشین و خاص خود به بچه‌ها آموزش مى‌داد. یک شهر کهن و سرشار از زیبایى و زندگى مثل شهر‌ها و روستاهاى خراسان کویرى.


امیدوارم فیلم درخشان و جهانى «پ، مثل پلیکان» پرویز کیمیاوى را دیده باشید تا بدانید از چه مى‌گویم. چه حال خوبى داشتم که پیش از زلزله براى تهیه گزارش، طبس را و بشرویه را دیدم و چه حال بدى داشتم که به وقت زلزله براى تهیه گزارش به طبس بازآمدم که زنده بودن عین مردن بود؛ چون گریستن کفایت نمى‌کرد، وقتى زیر هر لت آوارى صداى ضجه، اندوه را زخمى مى‌کرد و درحقیقت نه بر مرده که بر زنده باید مى‌گریست.

البته انسان آمیزه‌اى از غم و اندوه است، پس همواره در بازجستن شادى است؛ چون غم خودش مى‌آید، اما بازجستن نیازمند نواندیشى، ایده و ابتکار و برنامه نوین است. به‌جز این اگر فکر کنیم، نه تنها برنمى‌آییم که فرو مى‌رویم. وقتى در عصر آب شدن یخ و بر باد رفتن خاک و فرسایش زمین به‌جاى غنى‌سازى سبزه‌ها، نرده‌ها را سبز مى‌کنیم، یعنی نمى‌دانیم چمن سبز به‌منزله فضاى سبز نیست؛ چون فضاى سبز باید سایه داشته باشد. یعنى زندگى در بى‌آبى و بى‌تدبیرى درحال زنگ زدن است. یعنى نمى‌دانیم که تنها طلاى زندگی است که زنگ نمى‌زند. وقتى هر روز آب، آب مى‌رود، هوا گرم‌تر و زمین بایرتر از پیش مى‌شود، یعنى همان پیام هزارسال پیش را باید تکرارکرد؛ آب مایه حیات است؛ نگذارید از پاى درآید.


نکته اول: نور از همان منبعى مى‌آید که سایه مى‌آید. درست همین‌طور است. تا منبعى نور، تولید و توزیع نکند و تا ما و جهان را روشن نکند، هرچه هست، تاریکى است و تاریکى، سایه ندارد.


نکته دوم: اگر خود را دوست داریم، باید آب، خاک و باد را از خودمان بیشتر دوست داشته باشیم. اگر چنین بیندیشیم و عمل کنیم، هیچ‌کدام بخار و غبار نخواهند شد، حتى آفتاب سوزان و باد، بى‌مصرف نخواهد بود. از خورشید انرژى و نور و گرما براى تاریکى و سرما مى‌گیریم و باد رمیده و بى‌مهار را با نصب توربین‌هاى بادى، منبع نور و انرژى مى‌کنیم.
امیدوار باشیم که خراسان‌جنوبى بیشتر از این زیر آوار گردوخاک، گم نشود و نفس‌تنگى، مردمان بلندبالاى این دیار را آزرده نکند؛ گرچه دو خراسان دیگر هم از کم‌آبى و غبار مصون نیستند.

 

زندگى درحال زنگ زدن است

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->